پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره
عروسی  بابا و مامانعروسی بابا و مامان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره
مامان سحر مامان سحر ، تا این لحظه: 37 سال و 3 ماه سن داره
بابا آرشبابا آرش، تا این لحظه: 38 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره
عقد بابا و مامانعقد بابا و مامان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره
ساخت وب سایت پرهامساخت وب سایت پرهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

پرهام دنیای سحر و آرش

پرهام دنیای منی

نه ماهگي و دراوردن دندان سوم پرهام

سلام ماماني امروز شما رفتي تو نه ماه عزيزم نهمين ماهگردت مبارك  . عزيز مامان  دندون سومتم يعني دندون بالايت دراومده و دندون چهارمتم داره در مياد و لثه ات سفيد شده ولي خيلي اذيت مي شي همش آب دهن مي ريزي و شبا خيلي بدخواب مي شي و طوري كه اصلا نمي خوابي و بايد روي پا و با لالاي بخوابي و اروم بگيري . مامانيم يه ذره خسته مي شه ولي اشكالي نداره تو راحت بخواب فرشته كوچولوي من ماماني با راحت خوابيدن تو خوشحاله و خيالش راحته  . جديدا ياد گرفتي اسم مامانو به صورت مخفف صدا مي زني و بهت مي گم باباي كوش روتو برميگردوني طرف بابات . الهي مامان قربونت شه . خاله آزاده جونم خيلي بهت وابسته شده يه روز تو رو نبينه مي گه دلم واسش تنگ مي شه ...
3 آذر 1392

الو گفتن ، بده بده گفتن ، سفيد شدن لثه بالاي پرهام

جديدا ياد گرفتي دستاتو مشت كني مثل اينكه با تلفن داري صحبت مي كني و حرف مي زني . خيلي باحالتر اينكه هر چي مي خواي به طرف مي گي بده بده و اگه اون چيزو بهت ندن با اعصانيت تمام داد مي زني و با حرص مي گي بده بده . گل مامان فكر كنم  دندون بالايت داره درمياد و  لثه هات سفيد شده و شبا هم اصلا نمي خوابي و فقط نق مي زني و دندونات اذيتت مي كنه  و آب دهنت خيلي خيلي زياده شده وقتي پيش بند مي بندم بعد از يك ساعت پيش بندت خيس خيس مي شه .
25 آبان 1392

كارهاي جديد پرهام

سلام عشق مامان جديدا كارهاي باحالي انجام مي دي مثل ديروز تو روروئك نشسته بودي و واسه خودت مي گشتي و بازي مي كردي گاهي وقتام به تلويزيون ذل مي زدي و برنامه هارو نگاه مي كردي و منم تو اشپزخونه مشغول كار كردن بودن كه يهو دلم واست تنگ شده بود چون از صبح نديده بودمت و ديروزشم شيفت تا ساعت 7 وايستاده بودم بخاطر همين اوردمت تو آشپزخونه تا با اسباب بازيهات بازي كني (كفگير و ملاقه ) چون زياد به اسباب بازيهات توجه نمي كني فقط با اونا سرگرمي خلاصه اوردمت پيش خودم و تو هم مي رفتي طرف اجاق چون درش آينه اي و  خودتو تو آينه نگاه مي كردي و خوشت مي اومد و سينه خيز به طرف وسايل مثل زودتر پز ، ساندويچ ساز مي رفتي و دست مي زدي كه ي...
15 آبان 1392

سينه خيز رفتن پرهام

سلام عشم  امروز شما 7ماه و 9 روزته و ماماني دقيقا 1 ماه و چند روزه اومده اداره و شما پيش خاله جون هستي ديروز خاله آزاده بهم زنگ زد گفت يه خبر خوب پرهام داره سينه خيز مي ره و كار عجيبتر اينكه محمودرضا كنترل تلويزيون از دستش مي گرفت با حرص كلمه شبيه بده (اده اده ) رو مي گفت ماماني فكر كنم مي خواي شروع به حرف زدن كني و جالبتر اينكه خيلي روروئك دوست داري وقتي مي ذارمت توش بدو بدو مي كني و هر جا ميرم مثلا اتاق خواب پشت سرم مي دوي خيلي باحالي جيگرم .
12 آبان 1392

هشت ماهگي پرهام

سلام ماماني ديروز شما رفتيد تو هشت ماهگي و اخر هفته بايد بريم مركز بهداشت تا براي قدو وزن. ماماني غذاهاي كه بايد اضافه بشه تو رژيم غذايت آبميوه ، ماست ، پوره كدو ، هويج و سيب زميني  و زرده تخم مرغ ، ديروز واست پوره سيب زميني درست كردم خوشت نيومده بود و اوق مي زدي .
4 آبان 1392

7 ماهگي پرهام

سلام ماماني چند روز ديگه شما ميريد تو هشت ماه اين عكسها واسه اخرهاي هفت ماهگيته رفته بوديم شمال ازت گرفتم و يه عكس هم هست كه با رونيا دختر عمو رحمان گرفتي   ...
29 مهر 1392

آش دندوني پرهام

سلام ماماني ديروز واست آش دندوني پختم كه راحتر دندون دربياري منم شنيدم كه ميگن آش دندوني بپزي بچه راحتر دندون در مياره منم پختم واست عزيز مامان . ماماني از زمان شروع كاريم هفته پيش چهارشنبه شيفت وايستادم تا برسم خونه ساعت شده بود 7 شب تو هم از ساعت 3 شروع به گريه كردن كردي تا ساعت 7  ببخشيد ماماني شرمنده اين سري مي خوام شيفت وايسم تو رو حتما مي برم اداره تا دلتنگ مامان نباشي .
20 مهر 1392