65 ماهگیت مبارک +عید قربان سال 97
سلام مامانی ببخشید با تاخیر اومدم 65 ماهگیت مبارک عشقم
چند وقته سرم خیلی شلوغه شمام یک هفته میای سرکار مامانی چون خاله منصوره تعطیلات تابستانی از 1 شهوریور شروع شده تا 10 شهریور بخاطر این رفتن شمال شمال مجبوری با من میای اداره اولش اصلا راضی نبودی میگفتی دوست ندارم بیام دلیلشو پرسیدم میگفتی همه خانما میان تو اتاقت هی به من میگن خوبی منم خوشم نمیاد ولی خداروشکر عادت کردی روز اخر همش میگفتی مامانی نریم اداره خوش میگذره .
ماهم 30 شهریور دو روز تعطیل بود با خاله منصوره رفتیم شمال ولی جمعه برگشتیم چهارشنبه ش عید قربان بود با مادر جون اینا رفتیم باغ مادرجون اونجا کباب زدیم عالی بود .
تو این دو روز خونه خاله آزاده شمال حیاط و دور باغچه شو درست کردیم که خیلی قشنکش شد همون روزم تولد عمو محمود بود کیک تولدم خریدم جشن گرفتیم .
هفته دومم یعنی پنجشنبه تعطیل بود 8 شهریور رفتیم شمال اولش مستقیم رفتیم الاشت بعدش برگشتیم قایمشهر که جمعه با خاله منصوره برگشتیم .
عید قربان
تولد عمو محمود
صبحونه کاری مامانی
برگشت از اداره قربون اون ژشتات
رفتن به شمال
درست کردن باغچه
قبل از بازسازی
بعد از بازسازی
شیطونا مشغول شیطونی
رصد خانه الاشت
عکاس: خاله منصوره
سرین