پرهام دنیای سحر و آرش

سلام مامانی دو ماه از سال تحصیلی می گذره و شما همچنان در حال درس خواند اخر ماه خانم اقایی ازتون امتحان میگیره معلم خیلی خیلی جدی و پرتلاشه . خداروشکر دو تا کارنامه ات خداروشکر خیلی خوب بود و خانمم ازت راضیه . هفته قبل رفتیم پیش هدیه دختر عمویه بابایی که دو ماه به دنیا اومده .

سلام مامانی ماهگردت مبارک عشقم شرمنده بخاطر کرونا و دور کاری شدنم تو اداره و برنامه شاد که امسال باید بصورت مجازی درس بخونید سرم خیلی خیلی شلوغه الان اومدم نوشتم . اینم بعد از ۸ ماه رفتی ارایشگاه از وقتی کرونا اومد نبردمت ارایشگاه تو این مدت بابایی موهاتو کوتاه میکرد  مثل عکس بالا  هفته قبل رفتیم شمال ۱۳ ابان که تولد حضرت محمد بود ،اونروزی بخاطر تعطیلات و بسته شدن راه ها ما ناامید بودیم که بریم ولی با کارت ملی قبول کردند رفتیم اینم بابایی که هر سری میریم شمال باید کباب رو بزنیم  ...

سلام مامانی امروز اول مهر که سال قبل این موقع رفتی مدرسه ولی امسال بخاظر کرونا از طریق آموزش مجازی شاد درس میخونی . منم ساعت سه میرسم خونه تا به کارهام برسم ساعت میشه سه و نیم که باید به درست برسم ساعت شروع درس ساعت سه و نیم تا یه ربع به شش هستش .  

سلام مامانی امسال بخاطر بیماری کرونا 15 شهریور مدرسه ها باز شده و تحویل کتاب و آشنایی با معلم شما 16 شهریور رفتید که گفتند کلاسها به صورت مجازی برگزار می شود و هفته ی دو ساعت برای رفع اشکال به صورت حضوری اونم خبر میدن .   ...

سلام مامانی هفته قبل یعنی دوشنبه سه شهریور با خاله منصوره تنها رفتیم شمال اونم با اتوبوس که بابایی پنجشنبه ش با عمو محمود اومد و عاشور و تاسوعا قائمیشهر بودیم .     ...

سلام مامانی 86 ماهگیت مبارک . هفته قبل 28 مرداد مامانبزرگ بابایی (ننه خالقان) به رحمت خدارفته . که ماهم نتوستیم برای تشییع جنازه بریم بخاطر همین پنجشنبه ش برای عرض تسلیت رفتیم جمعه برگشتیم . امروزم 3 شهریور با خاله منصوره تنهایی با اتوبوس میخوایم بریم خونمون شمال تا عاشورا و تاسوعا بمونیم و بیایم بعنی 7 روز باهمیم هوررررااا چون همش میگی مامانی چرا مرخصی نمگیری پیشم باشی چون الان موقع کرونا دو روز در هفته دور کاری دارم پیشتم عادت کردی به بودنم تو خونه .  

سلام مامانی 86 ماهگیت مبارک به هفته ست درگیر انفولانزا هستم تمام بدنم درد میکرد و معده درد شدید گرفتم که فکر اول کرونا گرفتم که یه هفته کلا تو اتاق قرنطینه بود م که خداروشکر انفولانزا بود و یک هفته اداره نرفتم تو همین بین هم اثاث کشی خاله منصوره نتونستم برم بیچاره خودش تک و تنها کارهاشود انجام داد . یعنی 4 مرداد خاله منصوره رفت خونه جدید .

سلام مامانی پنجشنبه 10 تیر یه دفعه ی با بابا پاشدیم رفتیم شمال خیلیم خوش گذشت . که غروبش  من و شما پیاده از خونه خودمون تا خونه مادر جون پیاده رفتیم عالی بود عالی اینم شیطنت برگشت از شماله   ...

سلام مامانی 85 ماهگیت مبارک . هفته قبل که تعطیلات بود رفتیم شمال و خاله آزاده کارهای عقب افتاده شو تموم کرده . چهارشنبه 4 تیر قراره کارنامه تو بدن عزیز دلم .