سلام مامانی شما خیلی وقته میگی مامانی منو کلاس زبان بفرست منم گفتم بزار کلاس سومت تموم شه بعد میفرستم چون امیرعلی و رادمهر رفته بودند توام اصرار که منم برم از 16 آبان دارم میفرستمت . دیگه روز اول خیلی ذوق داشتی اومدی از کلاس میفگتی باید اول مشق زبان بنویس بعد مشق مدرسه رو ولی جلسه های بعد به زور مینوشتی . عشق مامانی الان که موقع مدرسه های و درسها مجاز شما موقع درس خوندن اذیت می کنی می گم پرهام بیا بیا از ساعت 5 که سرمشق می گیرم تا ساعت 10 شب درگیرم من و تو اصلا تمرکز نداری همش در حال بازی کردنی یه توپ کوچولو زیر پاته و یه گوشی دسته همش این ور اون ور رفتنی منم عصابی می شم میگی مامانی روزهای معمولی مامان مهربون و خوبی هستی ولی موقع درس اوه ...