عکسهای جامونده از 27 ماهگیت و اولین شعر پرهام
اینم بابا جونی که عمل کرده بودند 30 خرداد که خیلی درد کشید بیچاره
اینم اماده شدی بری سیرک با داداش محمودرضا منتظرشی
سلام مامانی چند تا عکس مونده بوده که گذاشتم واست . یه روز تو خونه نشسته بودیم که حرکت زشتی انجام دادی منم با حرکت دست بهت گفتم می زنمتا تو هم بعد اون یاد گرفتی چیزی بهت میگیم تو هم با حالت عصابانیت و هرچیزی دست گیر بیاد و دستم می گیری بالا می گی می زنمتا بابای یه وقتای میخواد دعوات کنه تو هم جبهه می گیری همون حرفو بهش می زنی بابام در حالت اعصبانیت خندش میگیره.
جدیدا شعر دکتر می خونی :
دکتره چه مهربونه درد منو میدونه
زخم منو می بنده با شوخی و باخنده
به من میگه کوچولو کوچولو و موچولو
برو به بخواب تو خونه دعوای تو همینه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی