تاسوعا و عاشورا حسینی
سلام مامانی امسال محرم رفتیم شمال طبق معمول با خاله ازاده و زندایی شبا میرفتیم مسجد تو دلت خیلی میخواست بری الاشت چون امیرعلی اینا اونجا بود گفت ی بریم بخاطر اینکه بحثهای هست بخاطر خونه الاشت نتونسیم بریم حالا هی بهم میگفتی باید الاشت خونه بخری.. چون شنیده بودی خاله ازاده غروب عاشورا یه شب رفت الاشت خیلی ناراحت شدی گفتی ماهم بریم خونه خاله روهنده. منم گفتم بزار بحثها خوابید سال
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی