75 ماهگی عشقم + عشق به مامانی و خاله منصوره + شروع خونه ساختن خاله آزاده
سلام عزیز مامان الان شما دقیقاً 6 سال 4 ماهته مامانی که ان شاله 140 سال زنده باشی .
مامانی هرچقدر بزرگتر میشی محبتت نسبت به من بیشتر میشه همش میان خونه یا صبحها میخوام بیام اداره بوسم میکنی میگی عشقم بوست کنم کلا تو خونه یه من میگی عشقم .
جدیدا چند تا از دوستات تو کوچه صدات می کنن که بیا بازی تو هم همش اویزون پنجره ی منم همش استرس اینو دارم که خدای نکرده اتفاقی نیافته واست چون هفته قبل با بچه های کوچه دعوات شد بابایم نمیزاره بری تو کوچه البته نری بهتر عشق مامان من همش باید دلوابست باشم .
منم قربون صدقه خاله منصوره میرم میگم خواهر عزیزم توام ترغیب میشی میگی منم خاله منصوره دوست دارم همش تو خونه شون و تو دلم میگم دوست دارم . چون خاله منصوره مثل مامانته عشقم هر کاری واسه رادمهر مکنه واسه توام انجام میده .مثلا اینکارش ، لباس فوتبالیت پاره شده بود به من گفتی منم گفتم باشه میدوزم فردا ، فرداش اومدم بدوزم دیدم پیرهنت دوخته شده گفتم کی دوخته گفتی خاله منصوره انقد خوشم اومد از این کارش چون واقعا از من بیشتر مراقبت به فکرت مامانی توام قدرشو باید بدونی احترامشو نگه داری .
این خبر م بگم خاله آزاده تو ارطه زمین خریده می خواد خونه جدید بسازه .