شهربازی + جشن اداره مامان + خرید عید و دوباره مریضی

سلام مامانی الان این مطلبو که برات می نویسم 22 ماهته که این ماه بدترین ماهه که عشقم تو یه ماه سه تا انتی بیوتیک خورده و کلی شربت و دارو ببخش مامانی هفته قبل سه شنبه با خاله ازاده و گلتاج رفتیم جشن اداره مامانی که خیلی بهت خوش گذشت و فرداشم بلیط شهربازی گرفتم رفتیم با خاله ها شهربازی تیراژه که اون روزم خیلی بهت خوش گذشت ولی مامانی فرداش تمام بدنش کوفته شده بود چون همش بغلم بودی چون اونجا خیلی شلوغ بود ترسیدم گم شی فرداش دوباره تب و سرما خوردی که بردمت دکتر عبدالوهاب که گفت یه هفته نباید بری مهد و چون بدنت ضعیفه امکان داره دوباره مریض شی مامانی این هفته یه روز درمیون می برمت خونه خاله منصوره و ازاده .پنجشنبه با خاله آزاده رفتیم واست لباس عید خریدم که عکسشو واست میذارم .

پالتو و پیرهن مردونه و شلوار لی

عکسها همشون تار شدند .ببخشید

اینجا داری با خودت ماشین بازی میکنی جدیدا به ماشین میگی قان قان .خیلی علاقه به ماشین پیدا کردی.