پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره
عروسی  بابا و مامانعروسی بابا و مامان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره
مامان سحر مامان سحر ، تا این لحظه: 37 سال و 3 ماه سن داره
بابا آرشبابا آرش، تا این لحظه: 38 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره
عقد بابا و مامانعقد بابا و مامان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره
ساخت وب سایت پرهامساخت وب سایت پرهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

پرهام دنیای سحر و آرش

پرهام دنیای منی

8 سال و 8 ماهگی

سلام عشق مامان دو هفته ست که میری کلاس زبان همش استرس کلاس داری خداروشکر دیکته اول از 5 نمره سه شدی و دیکته دومتو 5 شدی چون واقعا بازیگوش شدی موقع درس اصلا نمیشینی و تمرکز نداری همش بالا و پایین می کنی یه توپم زیر پات همش این ور اون ور . کلاس چرتکه نوشتم که برای درس  ضربت خوبه . اولین املا زبان ۳ شدی از ۵ نمره چون فیلمها رو نگاه نمیکردی میرفتی املا مبنوشتی بعد اینکه خانم بهت گفت باید فیلم نگاه کنی بعد اون همه رو ۵ شدی . اینجا در حال مسخره بازی بودی که مبخواستی شعر مثل باران از حفظ بخونی ...
2 آذر 1400

16 آبان اولین روز رفتن کلاس زبان و داستان تکلیف نوشتن

سلام مامانی شما خیلی وقته میگی مامانی منو کلاس زبان بفرست منم گفتم بزار کلاس سومت تموم شه بعد میفرستم چون امیرعلی و رادمهر رفته بودند توام اصرار که منم برم از 16 آبان دارم میفرستمت . دیگه روز اول خیلی ذوق داشتی اومدی از کلاس میفگتی باید اول مشق زبان بنویس بعد مشق مدرسه رو ولی جلسه های بعد به زور مینوشتی . عشق مامانی الان که موقع مدرسه های و درسها مجاز شما موقع درس خوندن اذیت می کنی می گم پرهام بیا بیا از ساعت 5 که سرمشق می گیرم تا ساعت 10 شب درگیرم من و تو اصلا تمرکز نداری همش در حال بازی کردنی یه توپ کوچولو زیر پاته و یه گوشی دسته همش این ور اون ور رفتنی منم عصابی می شم میگی مامانی روزهای معمولی مامان مهربون و خوبی هستی ولی موقع درس اوه ...
25 آبان 1400

۸سال و ۷ ماهگی

سلام مامانی کم کم داری بزرگ میشی عزیزدلم چند وقته گیر دادی که منو ببر کلاس فوتبال و زبان بخاطر کرونا دیگه نمیبرمت چون میترسم الان خداروشکر کرونا کمتر شده میگی منو ببر منم از اونجای که هم راهش (فردوس) راهش دوره و مدرسه ا تم شروع شده سخته برام خدا کنه شرایطی بشه که بتونم شرمندتم مادر.
10 آبان 1400

8 سال و 5 ماهگی و محرم 1400(تاسوعا و عاشورا)

سلام مامانی امروز یعنی دو روز زودتر اومد تبریک بهت بگم ماهگردتو عشقم . عشق مامان کل بازی گوشی فول فوله که در حدی که به خودت می گی من گیمورم / هفته قبل تاسوعا و عاشورا یعنی 25 مرداد دوروز قبلش تعطیل کردند بخاطر کرونا به مدت یه هفته رفتیم شما ل اونم نمی زاشتن اخر شب یعنی 1 شب را افتادیم که کسی نبود خاله منصوره و خاله ازاده بودند و یه روز رفتیم الاشت .
1 شهريور 1400

8 سال و 4 ماهگی و تعطیلات تابستانی سنگرج(سنگلج)

سلام مامانی هفته پیش یعنی 28 تیر ما رفتیم شمال چون دولت از 29 تا 3 مرداد بخاطر کرونا تعطیل کرده بوده البته فقط تهران ماهم شبش رفتیم شمال می گفتند راه بسته است چون محدودیت تردد گذاشته بودند ولی خداروشکر پلیس کاری نداشتند ولی فردا دیگه نمیزاشتن برن منم به خاله ازاده زنگ زدم که بیاید پلیس کاری نداره . فرداش با خاله آزاده رفتیم سنگرج و الاشت که یه شب خونه عمه اتنا موندیم . ...
5 مرداد 1400

بازی های کودکانه و تولد دایی یوسف

اینجام با رادمهر اریشگاه بازی میکردین رادمهرم موهاتو درست کرده اینجام دایی یوسف اومده بود تهران برای عوض کردن باطری قلبش که خاله منصوره سوپرایزش کردد براش کیک خریده  ۵خرداد تولدش بوده ...
6 تير 1400